برچسب : نویسنده : smile1995 بازدید : 67
دوازده هفته بود که شروع کرده بودم به خوندن برای امتحان تخصص که احساس کردم خوندنش بی فایده ست و تاثیری تو زندگیم نداره شاید. گذاشتمش کنار. امروز روز دومیه که گذاشتم کنار. ته دلم هنوز قیلی ویلی میره که بخونم. کتابام دارن بهم چشمک میزنن. دلم برای خوندن میره. ولی آیا می ارزه به سختی های راه و تحمل استرسش؟ نکنه تا آخر عمرم همینطوری بمونم و هی دلم ضعف بره برای درس خوندن؟ چیکار کنم؟ خدایا دلمو به نقطه ی رشدم متمایل و علاقه مند کن و اگه راهی رو انتخاب کردم دلمو به اون راه راضی و آروم کن.
نسوختی بچه؟...برچسب : نویسنده : smile1995 بازدید : 69
برچسب : نویسنده : smile1995 بازدید : 69
برچسب : نویسنده : smile1995 بازدید : 84
برچسب : نویسنده : smile1995 بازدید : 73
کف کفش جدیدش سفته تق تق صدا میده، امشب برگشته خونه میگه این کفشه رو میپوشم حس میکنم آقاحسینی ام!
پی نوشت یک: اهل دل میدونن چی میگم.
پی نوشت دو: از جهت میزان شناخت مصطفی از اساتید من!
نسوختی بچه؟...برچسب : نویسنده : smile1995 بازدید : 65
اون موقع ها فکر میکردم یه روزی بلاگفا پیشرفت میکنه میتونیم کامنت رنگی بذاریم، فونتشو تغییر بدیم. الان ما کجاییم تصوارتم کجاست.
نسوختی بچه؟...برچسب : نویسنده : smile1995 بازدید : 73
برچسب : نویسنده : smile1995 بازدید : 98
برچسب : نویسنده : smile1995 بازدید : 93
یه همسایه ی خوب داریم اینجا که اومدیم که از برکات این خونمونه. خیلی ماهه خیلی. امروز صبح با هم رفتیم مکتب القرآن. چقدر عالی بود. چه کلاس اخلاق خوبی. چه آدمای با صفایی. چه فضای دلپذیری. چقدر همه فرهیخته و کتابخون. چقدر همه جوون و نوجوون. حال کردم اصن. اومدم خونه ناهار گوجه بادمجون درست کردم. دو قسمت هاوس دیدم. سی چل صفحه ملت عشق خوندم. الانم با مصطفی بحثم شده سر شام :|
پی نوشت: فک کنم باردار باشم. نگرانم.
نسوختی بچه؟...برچسب : نویسنده : smile1995 بازدید : 80